کد مطلب:36071 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:148

ترس از بروز موانع











(ای بنی انی لما رایتنی قد بلغت سنا و رایتنی از داد و هنا بادرت بوصیتی الیك و اوردت خصالا منها قبل ان یعجل بی اجلی دون ان افضی الیك بما فی نفسی او ان انقص فی رایی كما نقصت فی جسمی او یسبقنی الیك بعض غلبات الهوی او فتن الدنیا فتكون كالصعب النفور و انما قلب الحدث كالارض الخالیه ما القی فیها من شی ء قبلته فبادرتك بالادب قبل ان یقسو قلبك و یشتغل لبك)

«ای فرزند! چون خود را می بینم كه به سن و سالی بالا رسیده ام و می بینم كه همواره سست تر می شودم پیشدستیكردم در وصیت به تو و ذكر كردم خصال، صفات و مزایائی را از وایایم پیش از آنكه مرگم شتاب كرده و به سراغ من بیاید و آنچه در دل دارم به تو نرسانیده باشم یا آنكه دچار كاستی در رای نظر شوم همچنانكه دچار كاستی در جسم شده ام یا اینكه پیشی بگیرد مرا به سوی تو بعضی

[صفحه 72]

از هوسهای غلبه كننده یا دلربائیهای دنیا و در نتیجه چونان حیوانی چموش سركش شوی و همانا قلب جوان نورس مانند زمین خالی اس كه هر تخمی در آن افشانده شود می پذیرد من هم در ادب تو مبادرت نمودم پیش از آنكه دلت سخت شودو مطالب گوناگونی عقل تو را اشغال نماید»

در این قسمت علت اقدامشان بر این پیام و سفارشات را بیان می كنند. مطلب را از اینجا آغاز می فرمایند كه من چون خود را می بینم كه سالخورده شده ام و در مراحل بالائی از عمر وارد گردیده ام و نیز می بینم كه همواره بر ضعف و ناتوانی می افزایم و سستی در بدنم پیوسته در حال فزونی است، این زمینه اصلی برای اقدام بر دادن پیام گردید زیرا با این وضعسخت بیم آن می رفت كه این مطالب لازم و اصول تربیتی و اخلاقی را به تو نگفته و نرسانیده باشم مرگم فرابرسد یا بر فرض هم كه بمانم و مرگ مرا نگیرد در رای و نظر و فرای و اندیشه ام خللی ایجاد شود و فكر صائب و رای ثاقب و دور بینم دچار نقصان و كاهش گردد چونانكه بدنم دچار نقصان و كاستی گردیده و قوای جسمانیم رو به تحلیل گذارده است یا اگر از این جهت هم مشكل و مسئله ای پیش نیاید بیم آن بود كه هوی و هوس چیره و مسلط با آن سلطه و اقتداری كه دارد بر تو غالب و پیروز گردد و افتنان و فریبندگی دنیا تو را بكلی عوض نماید و خلاصه زمینه و امادگی صلاح را از تو بگیرد و بسان حیوان طاغی و سركشی گردی كه قابل مهار كردن نیست و ا آن وضع به وجود نیامده من اقدام به وصیت كردم.

بنابراین برای یك پدر در سنین بالا این سه خطر هست كه اصولا او را نسبت به امر فرزندان و بازماندگان، نگرانی می سازد.

1- بیم فرا رسیدن مرگ بیش از آنكه آنان را ارشاد و راهنمائی كند.

2- بیم تغییر حالات روحی و عقلائی و ضعف درك و توجه، كه بطور طبیعی با بالا رفتن عمر، این خطر انسان را تهدید می كند و متوجه وی خواهد شد.

3- نا مساعد شدن زمینه كشت بذر اصلاح و بیم آنكه دست هوی و هوس و مظاهر فریبای دنیا قلب فرزندان را اشغال كند و تحت سلطه شیطان در آمده و شرائط

[صفحه 73]

و زمینه های اصلاح وتربیت را در آنان باقی نگذارد. و در اینجا قلب جوان را به یك سرزمین و كشتگاه خالی تشبیه می فرماید و استعداد كامل نسل نو رسته و جوانان و تازه سالان را گوشزد می فرماید.


صفحه 72، 73.